گلزار عشق
بچه های گلزار شهدای شهرستان فسا

سلام برهمه ی دوستان و عزیزان خواننده

راستش با خودم فکر می کردم که برای پست جدیدم چه مطلبی رو قلم بزنم که به یاری خداوند سبحان نکته ای به ذهنم آمد که این بار از خوانندگان  محترم بخواهیم برای ما چیزی بنویسند به این صورت که ما موضوعی را مطرح می کنیم و از آن ها خواهش می کنیم نظرات و پیشنهادت خودشون را یادداشت کنند.

مبحثی که بنده در نظر گرفتم پیرامون مقوله مهم حجاب هست، صحبت کردن در این زمینه نیاز به وقت و فرصت های گوناگونی دارد اما به نظر می آید اگر افکار و سلایق متفاوت دراین باره اظهار نظر کنند و به بیان نظرات و دیدگاه های خودشون در خصوص این بحث بپردازند به نقاط عطف پر ثمری می رسیم. پس  فرصت را غنیمت می شمارم و از تمامی خوانندگان عزیز و گرامی صمیمانه تقاضا می کنم که هر چیزی را که در مورد مبحث حجاب می دانند (حتی یک کلمه) بنویسند ؛ معنای حجاب ، درصد بی حجابی در کشور ، راه های مقابله با فرهنگ بی حجابی ، حد و حدود حجاب، حجاب دختران ، حجاب پسران ، حجاب در سواحل کشور وهزاران مسئله دیگر ...

 

پس :    هر چه می خواهد دل تنگتان بگویید.

پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 16:36 :: نويسنده : اشلو

در این غوغای شهر ،وقتی دلت میگیره

وقتی دلت سیر میشود از همه ی دنیا

وقتی تمام شهر غریبه میشوند وتو رانمی فهمند

گریه هایت را نمی بینند

فریاد هایت را نمی شنوند

از گفتن ، از رفتن ، از شهید ، از شهادت . . .

وقتی دلت لک میزند برای روبروی ضریح حسین(ع)

دلت لک می زند برای قتلگاه ، تل زینبیه(س)،کف العباس(س)...

لک می زند برای طلائیه، شلمچه،فکه...فکه...فکه...

تنها جایی که می تواند تورا وصل کند"گلزار شهدای گمنام"شهر است...

آنجا آخر دنیاست...

پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : اشلو

 آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران

آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!

قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»

شنبه 1 تير 1392برچسب:, :: 12:8 :: نويسنده : اشلو

 من خــدایی دارم که در این نزدیکی ست...
                      مهربان..                   
                       خوب..                      
                     قشنگ..                    
              چهره اش نورانی ست...         
  گاهگاهی سخنی میگوید با دل کوچک من...   
   ساده تر از سخنِ ساده من...    

      او مرا میفهمد.او مرا میخواند...    
   نام او ذکر من است در غم و در شادی..    
   چون به غم می نگرم، آن زمان میخندم؛ که خــدا یار من است ،  
  که خــدا یاد من است.... 

               او خــدایـی ست که مرا مــیــخــواهــد....               


شنبه 1 تير 1392برچسب:, :: 12:4 :: نويسنده : اشلو

  مبادا تلخی این نگاه ها محبت چادر را از دلت سرد کند....مبادا..

غصه نخور این روزها حسین هم غریب است...

زینب هم غریب است...

رقیه هم غریب است...

مادر هم غریب است....

روزگار غربیست... قبلاها محجبه ها به بی حجاب ها چپ چپ نگاه میکردند اما الان بی حجاب ها و بدحجاب ها چنان با خشم و نفرت به چادری ها نگاه میکند که انگار چه کار غیر اخلاقی انجام داده ای...

غضه نخور... من هم چشیده ام طعم تمامی این نگاه ها را... درد دارد اما تلخ نیست... چون مادر نگاهت میکند... چون زینبِ صبور نگاهت میکند... صبور باش مثل عمه زینب...

مبادا تلخی این نگاه ها محبت چادر را از دلت سرد کند....مبادا...

شنبه 1 تير 1392برچسب:, :: 11:58 :: نويسنده : اشلو

شهید:محمد تقی غیور انزل           تولد:4/6/1348- مشهد

شهادت: 1366/2/2 - ماووت عراق - کربلای 10         مزار : حرم مطهر امام رضا(ع)

چند روز از کربلای 10 گذشته بود. ماووت بودیم. خط سوم جبهه توی سنگر های دیده بانی. می خواستم برم خط مقدم. با همه خداحافظی کردم. محمد تقی نبود. کنار رودخانه پیداش کردم. داشت با خودش زمزمه می کرد. اشکاشو پاک کردم و گفتم: غیور التماس دعا! چی می خوانی؟

گفت: دارم روضه ی حضرت علی اصغر(ع) می خونم، چون مثل حضرت علی اصغر(ع) شهید می شم.  گفتم: تو رو که خط مقدم نمی برن. گفت: من همین جا شهید می شم نه خط مقدم .

خنده ام گرفت، گفتم: اینجا خط سومه، گلوله نمی آید. باز هم حرف خودش رو زد. بعدش هم صحنه ی شهادتش رو تعریف کرد.

دو سه روز بعد شهید شد. همانطور که گفته بود. ترکش گلوله گلویش را برید.

راوی: برادر خرسند

یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 9:0 :: نويسنده : اشلو

 یــه روز دو نــــفر داشتـن تـوی دانشگـاه با هم صحــبت میکـــردن

اولـی بــه دومــی گفــت ::
تو پــدرت چیکــارست؟؟!
دومـی گفتـــ::
پــدر مــن مهـندس هسـت و کــارش ساخــت و سازه
پـدر تو؟!
اولــی باغرور گفتــــ::
پــدر مــن 【شهــــیده
دومـی لبخــندی زد وگفتـــ:: پــس با سهمــیـ ه اومـدی دانشـگاه!!!
اولــــی دلـش شکسـت و بدنـش سرد شـد گفتـــ::
سهمــیه مال خودتــــون،بابامــــو بهم پــس بدیــد. . .

پ.ن: در این روز به یاد مردان و پدران شهدا باشیم

جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, :: 11:12 :: نويسنده : اشلو

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان گلزار عشق و آدرس golzareeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 28
بازدید کل : 10457
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1